FREE

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ --۱۸ الرحمن

FREE

فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ --۱۸ الرحمن

FREE
امیرحسین سروی هستم دانش آموزی از دیار ایرانیان و خطه ی فارس و شهر فسا و مشغول به تحصیل در دبیرستان استعداد های درخشان فلاحی .تنها هدف من از ایجاد این وبلاگ ارائه مطالبی برای افزایش علوم شما از همه لحاظ.این مطالب به شما تقدیم می شوند با موضوعاتی در خصوص موسیقی سنتی ایران چون من خودم هم دو موسیقی کار میکنم یکی موسیقی کلاسیک و دیگری هم موسیقی ضربی اولی اش ویالن و دومی اش هم دف می باشد.همچنین موضوعات مطالب وبلاگ در خصوص زیست شناسی و دروس مدرسه نیز می باشد که ما در این مورد بیشتر بحث خواهیم داشت.موضوعات متفرقه ی دیگری هم خواهید دید اما من به این دو موضوع بیشتر اهمیت میدهم.گفتم اهمیت میدهم اما زیاد از حد درباره شان نمی نویسم.
مرا با نام زیر در اینستاگرام دنبال کنید
sarviamirhossein
آخرین نظرات
چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲،

فعل مجهول

این شعر  شاعر معاصر سیمین بهبهانی را تقدیم میکنم به تمام دانش آموزان و نوجوانان عزیز ودوستدار ادب...

تقدیمش می کنم به نوجوانان و جوانان دوستدار ادب معاصر.

                                                      فعل مجهول

"بچه ها صبحتان به خیرِِ سلام

درس امروز فعل مجهول است

فعل مجهول چیست؟می دانید

نسبت فعل ما به مفعول است

 

در دهانـــــــم زبان چو آو یزی

در تهیگاه زنــــگ می لــغزید

صوت ناسازم آن چنان که مگر

شیشه بر روی سنگ می لغزید

 

ساعتــــی داد آن سخن دادم

حقّ گفتـــــــار را ادا  کــــردم

تا ز "اعجـــــاز" خود شوم آگاه

ژاله را زان میان صـــــدا کردم

 

"ژاله از درس من چه فهمیدی؟"

پاسخ من سکوت بود و سکوت

" د جوابم بده  کجـــــا بودی ؟

رفته بودی به عالم هپـــروت؟"

 

خنده ی دختران و غرّش من

ریخت بر فرق ژاله چون باران

لیک او بود غرق حیرت خویش

غافل از اوستاد  و از یـــــاران

 

خشـــــمگین انتقام جـــو گفتم:

"بچه ها گوش ژاله سنگین است"

دختری طعنه زد که " نه خـــــانم

درس در گوش ژاله یاسین است"

 

بــــاز هم خنده ها و همهمه ها

تند و پیگیر می رسید به گوش

زیـــــــر آتشفشان دیده ی من

ژاله آرام بود و سرد و خـــموش

 

رفته تا عمـــــق چشم حیرانم

آن دو مـــــیخ نگاه خــیره ی او

موج زن در دو چشم بی گنهش

رازی از روزگـــــار تـــــــیره ی او

 

آن چه در آن نگاه می خواندم

قصه ی غصه بود و حرمان بود

ناله ای کرد و در ســــخن آمد

با صدایی که سخت لرزان بود:

 

فعل مجهول فعل آن پدری است

که دلـــــــــــم را ز درد پرخون کرد

خواهرم را به مشت و سیلی کوفت

مـــــــادرم را ز خــــــانه بیرون کرد

 

شب دوش از گرسنگی تا صبح

خواهر شیر خوار من نالـــــــــید

سوخت در تــــــاب تب برادر من

تا سحر در کنـــــــــــار من نالید

 

در غم آن دو تن دو دیده ی من

این یکی اشک بود وآن خون بود

مـــــــــــادرم را  دگر  نمی دانم

که کجا رفت و حال او چون بود؟"

 

گفت و نالید و آن چه باقی ماند

هق هق گریه بود و نــــاله ی او

شسته می شد به قطره های سرشک

چهره ی همچو برگ لالــــه ی او

 

ناله ی من به ناله اش آمیخت

که"غلط بود آن چه من گفتم

درس امروز قصه ی غم توست

تو بگو ! من چرا سخن گفتم؟

 

فعل مجهول فعل آن پدری است

که تو را بی گناه می ســــــوزد

آن حریـــــق هوس بود که در او

مادری بی پناه می ســـــــوزد"

از کتاب "ترنم غزل" بررسی زندگی و آثار  سیمین بهبهانی ، کامیار عابدی،ص ۱۵۳-۱۵۶.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۶
امیرحسین سروی

فعل مجهول

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی